قسمت سی و نهم
وارد اتاق سرنگهبان شدم.سروان خلیل و یک سرهنگ دوم عراقی از بچهها بازجویی میکردند.خالد محمدی اسیر عرب زبان خوزستانی مترجم بود.مشخصات سجلیام را پرسید و بعد از ثبت مشخصات فردیام، پرسید: «در جبهه چکاره بودی؟!»
- تو واحد اطلاعات و عملیات کار میکردم!